جواب معرکه
بدان که مردم بی هنر مادام بی سود باشد، چون مغیلان که تن دارد و سایه ندارد
معنی: ای پسر بدان که انسان بی فضیلت همیشه بی فایده است، مانند درختچه خارشتر که جسم دارد ولی سایه ندارد.(این عبارت آرایه ی تشبیه دارد)
واژه های مهم:
سود: فایده، بهره
مغیلان: خارشتر، گیاه خاردار که میوهای شبیه باقلا دارد.
نه خود را سود کند نه غیر خود را؛
معنی: (چنین انسانی) نه برای خود سودمند است و نه برای دیگران.
واژه های مهم:
غیر: دیگر، دیگری.
🔹 جهد کن که اگر چه اصیل وگوهری باشی گوهرتن نیز داری که گوهرتن از گوهر اصل بهتر بود؛
معنی: با وجود داشتن اصل و نسب نیکو تلاش کن شایستگی فردی نیز داشته باشی زیرا شایستگی فردی از اصل و نسب نیکو بهتر است.
واژه های مهم:
جهد: سعی و کوشش
اصیل: با اصالت، نژاده، دارنده نژاد نجیب
گوهر: مروارید
گوهری: با اصل و نسب، با اصالت
تن: جسم
اصل: نژاد
گوهر اصل: منظور نژاد و اصل و نسب و اصالت خانوادگی است
گوهر تن: هنرها و صفات اکتسابی مانند دانش و فضیلت، شایستگی هایی که خود فرد کسب میکند
«گوهر تن» نخست: مفعول
«گوهر تن» دوم: نهاد
بهتر: مُسند.
🔹 چنان که گفته اند: بزرگی خرد و دانش راست نه گوهر و تخمه را،
معنی: زیرا همان گونه که گفته اند: بزرگی انسان به عقل و دانش اوست نه به اصل و نژاد او
واژه های مهم:
این دو گوهر: منظور گوهر اصل (نژاد و اصل و نسب) و گوهر تن (هنرهای اکتسابی و دانش) است.
زَن: بزن، فعل امر
از دست مگذار: از دست نده، رها مکن
همه را به کار آید: برای همه فایده دارد، به دردِ همه میخورد
🔹 اگر مردم را با گوهر اصل گوهر هنر نباشد، صحبت هیچ کس را به کار نیاید.
معنی: اگر انسان همراه با اصل و نسب نیکو شایستگی فردی نداشته باشد، برای همنشینی با هیچ کسی مناسب نیست.
واژه های مهم:
صحبت: همنشینی
به کار نیاید: مناسب و سودمند نیست.
🔹 در هر که این دو گوهر یابی، چنگ در وی زن و از دست مگذار که وی همه را به کار آید.
معنی: درهر کس این دو ویژگی( اصل و نسب نیکو و شایستگی فردی) را یافتی با او ارتباط برقرار کن و او را از دست نده زیرا چنین انسانی برای همه سودمند است
واژه های مهم:
ناپرسیده: نپرسیده، پرسیده نشده
گفتار: سخن
خیره: بیهوده
خاصّه: بهویژه، مخصوصاً
پند: اندرز، نصیحت
اوفتد: گرفتار شود.
🔹 سخن نا پرسیده مگوی و از گفتار خیره پرهیز کن . چون باز پرسند ، جز راست مگو. تا نخواهند ، کس را نصیحت مگوی و پند مده ؛ خاصّه کسی را که پند نشنود که او خود اوفتد.
معنی: تا حرفی را از تو نپرسیدهاند ، چیز نگو و از سخن بیهوده دوری کن. وقتی از تو چیزی میپرسند ، فقط حرف راست بگو. تا از تو نخواستهاند کسی را نصیحت نکن و پند نده ؛ مخصوصاً کسی که پندها را نمیشنود و نمیپذیرد ، زیرا چنین کسی خودش گرفتار میشود.
واژه های مهم:
نا پرسیده: نپرسیده
گفتار: سخن
خیره: بیهوده
خاصه: مخصوصاً
خود اوفتد: خودش گرفتار شود.
نکته دستوری:
باز پرسند: فعل پیشوندی
راست: صفت جانشین اسم (= حرف راست)
🔹 در میان جمع هیچ کس را پند مده. از جای تهمت زده پرهیز کن و از یار بد اندیش و بد آموز بگریز. به غم مردمان شادی مکن تا مردمان نیز به غم توی شادی نکنند.
معنی: در میان جمع کسی را نصیحت نکن . از رفتن به جایی که مردم به آن گمان بد دارند ، دوری کن و از دوست بدخواه و بد اندیش فرار کن. با غم و اندوه مردم خوشحال نشو تا این که مردم نیز در غم تو شادی نکنند.
تهمت زده: مشتق – مرکّب
بد اندیش و بد آموز: صفت مرکّب
مردمان: ساده
شادی: مشتق
مده و مکن: فعل نهی
🔹 داد ده تا داد یابی . خوب گوی تا خوب شنوی . اگر طالب علم